سی ان ان, ١٥ امرداد ١٣٨٨
ابراهیمی میگوید: "این افراد را میشناسم. از زمانی که با هم در انصار حزبالله بودیم. تعجب میکنم که آنها را این جا میبینم." او بسیاری از افرادی را که اکنون در ایران تظاهراتکنندگان را کتک میزنند، میشناسد، چون خودش یکی از آنها بوده است، یکی از اعضای گروه شبه نظامی مذهبی به نام انصار حزبالله.
امیرفرشاد ابراهیمی
شهرزادنیوز: امیرفرشاد ابراهیمی در آپارتمان کوچک خود در برلین پشت کامپیوتر مینشیند و در میان هزاران عکس به جستجو میپردازد. او ساعتها روی سایتهای اینترنتی و عکسهای تظاهرات ایران کلیک میکند و به این سایت و آن سایت میرود.
عکسها، عکس لباس شخصیهایی هستند که پس از انتخابات در شهرها معترضان را کتک میزنند. هر از گاهی او دور سر یک نفر که باتوم یا اسلحه به دست دارد، دایره ای میکشد.
میگوید: "این افراد را میشناسم. از زمانی که با هم در انصار حزبالله بودیم. تعجب میکنم که آنها را این جا میبینم."
ابراهیمی میگوید بسیاری از افرادی را که اکنون در ایران تظاهراتکنندگان را کتک میزنند، میشناسد؛ چون خودش یکی از آنها بوده است، یکی از اعضای گروه شبه نظامی مذهبی به نام انصار حزبالله. داستان او ترکیب و ایدئولوژی گروههای اصولگرایی را که در ایران مردم را سرکوب میکنند، روشن می نماید.
"هیچ کدام از آنها پلیس نیستند. اکثرشان بسیجی یا اعضای انصار حزبالله هستند. اینها، گروههای شبه نظامی اند که تحت نظر مستقیم رهبر هستند، نیروهایی که بر اساس اعتقاد خود کار میکنند."
ابراهیمی نام افرادی را که میشناسد در اینترنت رو میکند و رسوایشان میسازد. او اسامی و شمارههای تلفن و گاهی حتا آدرس آنها را منتشر میکند تا "همسایههاشان بدانند که اینها چه کارهاند."
او میگوید، برخی از آنها با او تماس گرفته و تهدید به قتل کردهاند، اما برخی فقط احساس میکنند که یار سابقشان به آنها خیانت کرده است.
"یکی از آنها به من تلفن زد و گفت، چرا یک چنین کار غیر اخلاقی با ما میکنی. تو دوستیمان را خراب میکنی. به او گفتم که او کار غیر اخلاقی میکند و این اوست که دستهایش به خون مردم آغشته است. دیگر با او حرف نزدم."
ابراهیمی از بنیانگذاران گروه انصار حزبالله بود که مانند بسیاری از گروههای دیگر، ریشه در جنگ ایران و عراق در اواخر دهه 1980 دارد. ابراهیمی میگوید در سال 1988 که فقط 13 سالم بود، شناسنامهام را دستکاری کردم و به جبهه جنگ علیه صدام حسین رفتم.
او عکسهای آن زمانش را نشان میدهد، عکسهایی که در آنها با ریش و اسلحه در دست یا نشسته پشت یک تیربار ضد هوایی، مسنتر به نظر میآید.
"وقتی یکی از بسیجیان درست کنار من تیر خورد، برای اولین بار بود که یک مرده را از نزدیک دیدم. آن موقع بود که فهمیدم کجا هستم و از خودم پرسیدم، این جا چه کار میکنم؟"
بعد از جنگ، ابراهیمی و سایرین به این نتیجه میرسند که آنها نگهبانان واقعی انقلاب اسلامی هستند و باید از آن در برابر نفوذ غرب حمایت کنند.
"مثلاً ما با تبلیغات تجاری محصولات غربی مخالفت میکردیم. ما مخالف شرایط اقتصادی بودیم، یا شرایط سیاسی. به هر حال ما خواستههایی داشتیم و معتقد بودیم حق داریم، چون میگفتیم در جبهه جنگ خدمت کردهایم، از زندگی و سلامتی خود مایه گذاشتهایم؛ از کشور دفاع نکردهایم که این طوری غارت شود. این خواستهها ما را به هم نزدیک کرد و انصار حزبالله را پایه گذاشتیم."
فرشاد به آن دسته از این سازمان تعلق داشت که به گفته خودش قرار نبود سیاسی یا خشونتطلب باشد.
فیلمهای گرفته شده از تظاهرات اخیر و گذاشته شدن آنها در یوتیوب نشان میدهد که معترضان شعار میدهند: "مجتبی بمیری."
مجتبی خامنهای، پسر ولی فقیه ایران، علی خامنهای است. بسیاری از ایرانیان مجتبی را متهم میکنند که سرکوبهای خشونتبار کنونی را رهبری میکند. ابراهیمی میگوید او هم در جبهه جنگ یکی از یارانش بوده است.
ابراهیمی میگوید او و مجتبی اوقات زیادی را با هم گذراندند. "او بچه خوبی بود، ما تقریباً دوستان خوبی بودیم، و میتوان در واقع گفت که او خشونت را دوست داشت."
با گذشت زمان، انصار حزبالله رشد کرد و ابراهیمی سردبیر روزنامه گروه شد. ابراهیمی میگوید در سال 1999 که انصار حزبالله در طی خیزش دانشجویی آن سال، به دانشجویان حمله و به شدت سرکوبشان کرد، از انصار حزبالله کناره گرفت. "ما میخواستیم به خوابگاه برویم و آنها شروع کردند به کتک زدن مردم. آن موقع بود که میکروفون را گرفتم و گفتم: نه، انصار حزبالله حق ندارد، حق با شما دانشجویان است."
بعد از آن ابراهیمی فراری شد. او در تهران به زندان افتاد، سپس به ترکیه و بعد از آن به آلمان گریخت، جایی که در آن ازدواج کرد و هم اینک در همان جا به سر می برد. او میگوید نیروهای امنیتی ترکیه او را بازداشت کردند و یکی از نیروهای امنیتی ایرانی از او بازجویی کرد و گفت که او را به ایران برمیگرداند.
او از کامپیوتر و وبلاگ و تویتر استفاده میکند تا اطلاعات کسانی را که به گفته او مردم را کتک میزنند، منتشر کند.
"وقتی نگاه کردم و دیدم این از این سایت هفت تا هشت هزار نفر دیدن میکنند و اطلاعات را میخوانند، میبینم که این سایت به نوعی به یک منبع تبدیل شده است."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر